نگاه ساكت باران به روي صورتم وارونه مي افتد همه گويند عجب شاد است عجب خندان ولي آنها چه ميدانند كه من كوهي پر از دردم؟ ....

این پست از نظرات یکی از دوستانه که دوست داشتم شما هم بخونیدش.

درکشورما شاهی بود برای سرگرمی خود بازی ساخت که دونفر برروی سنگ ترازو روند.وهرکس که وزنش کمتر بودکشته شود.ازبخت بدم من و یارم روبروی هم افتادیم .من برای اینکه یارم زنده بماند!ده روز غذانخوردم.روزمسابقه من خودراسبک گرفتم! غافل ازاینکه یارم به پاهای خود وزنه وصل کرده بود...

خدایا خودمونیم اینای که زدی چند امتیازی بود؟؟؟

اون لحظه که گفتی: یکی بهتر از تو رو پیدا کردم یاد اون روزایی افتادم که به صد تا بهتر از تو گفتم من بهترینو دارم......................... بین آدما باید عاقلانه زندگی کرد نه عاشقانه اونیکه قدش به عشقت نمیرسه غرورتم بزاری زیرپاش بازم بهش نمیرسه....